کی میدونه ینی چی؟

*عاشقانه های مهساASAL*

ب وبلاگ خودتون خوش اومدین امیدوارم لباتون همیشه خندون ودلتون شادو بی کینه باشه منتظره نظرات قشنگتون هستم راستی نظراتون حرف دلتون باش هااااااااااااااااااااااا

ساعت 6 صبحه اصلا خوابم نمیاد چشام از زور خستگی قرمز شدم 

اما کی میدونه آرامش شب یه چیز دیگس کی میدونه تو شب تا صبح باهاش اس بازی کنی و گوشیت رو سینه ات باشی و با لرزیدنش که انگار سینه ات می لرزه می فهمی باز یه اس دیه و جواب دیه ینی چی؟

کی میدونه تا صبح خوندن یه کتاب با یه جلد سبز شده تمام هوش و حواست و گذر 5 ساعت نیمه شب رو حس نکنی چه حالی میده؟

کی میدونه تا چشمتو از مانیتور رو به روت برداری ببینی اذانه و بعد از نماز دراز کشیدنو فکر کردن به زندگی شخصیت کتاب تا وقتی که خوابت ببره ینی چی؟

نه جدا کی میدونه؟ اگه میدونید پس می فهمید چرا چشام از زور خستگی داره به هم دوخته میشه

 

هیییییییی من برم بخوابم دیه چرت و پرت نوشتن بسه

 



نظرات شما عزیزان:

scQIeYPwaY9
ساعت22:27---12 اسفند 1393
That's an apt answer to an instteering question

ستـــــــــــــــاره بارونــــــــــــ
ساعت15:10---22 مرداد 1393

چرا ناراحت تو وب من هیچکی نباید ناراحت باشه


mahdis
ساعت0:50---8 مرداد 1393

پاسخ:چرا ناراحتی؟؟؟؟؟؟


armin
ساعت2:46---1 مرداد 1393
ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ وب ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﻦ .
50 ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻣﯿﺎﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯾﺘﻮﻥ ﮐﻪ ﺭﺩ ﮐﻨﯿﻦ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﺗﻮﻥ ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﻪ . ‏
( ﮔﻞ ﻭ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ‏)


armin
ساعت2:42---1 مرداد 1393
تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم یه زانتیا اومد کنارم گفت:داری لایی میکشی؟
گفتم نه دارم واست عربی میرقصم.
گفت : کنترل نامحسوسم بزن بغل شاباشتو بدم! :| :|
پاسخ:بابا ایول مطالب تو ک باحالتره


armin
ساعت2:41---1 مرداد 1393
ﺗﻮ ﺭﺍﻫﺮﻭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺑﻪ ﯾﻪ دخترﻩ ﺟﺰﻭﻩ ﻫﺎﺵ ﺭﯾﺨﺖ ﺯﻣﯿﻦ ﯾﻬﻮ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ: ﻫﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭ ﻣﮕﻪ ﮐﻮﺭﯼ؟ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎﺱ ؟؟

ﻣﻠﺖ ﻭﺣﺸﯽ ﺷﺪﻥ |:

ﻗﺒﻼ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﺸﺪﻥ


armin
ساعت2:36---1 مرداد 1393
کاش بالای سر بعضیا یه ضربدر کوچولو بود
که هر وقت حوصلشونو نداشتی روش کلیک کنی ، طرف بسته بشه .


Mr.Ali
ساعت14:31---30 تير 1393
زیبا جادار مطمئن

مهدی
ساعت2:58---28 تير 1393
خیلی قشنگه عسل خانم

alireza
ساعت22:29---26 تير 1393

شعرهاي تنهايي


كوچه‌اي ديگر (( به درخواست بعضی از دوستان این شعرو دوباره به صفحه جدید منتقل کردم))
با تو گفتم : حذر از عشق نه دانم نه توانم،
و تو گفتي من از اين شهر سفر خواهم كرد.
عاقبت هم رفتي،
و چه آسان تو شكستي دل غمگين مرا
تو سفر كردي از اين شهر ولي، اي گل خوبم، جانم
من هنوزم « حذر از عشق ندانم، سفر از پيش تو هرگزنتوانم، نتوانم»

***
روزها طي شد و رفت.
تو كه رفتي منِ دلخسته ي پاك
با همه درد در اين شهر غريب،
باز عاشق ماندم
همهْ فكرمْ، همهْ ذكرمْ،
آرزوهاي دلِ دربدر و خسته ز هجرم،
وصل و ديدار تو بود.
تا كه باز از نفست، روح در من بدمد، زنده باشم با تو، ولي افسوس نشد.

***
ماه‌ها هم طي شد.
بارها قصه آن، كوچهْ مهتاب مشيري خواندم
باورم شد كه جهان، زندگي، عشق، اميد،
سست و بي‌بنياد است
ولي انگار كه عشقت، يادت، هيچ فكر سفر از اين دل و اين سينه نداشت

***
راستي محرم دل،
كوچه ي خاطره‌هاي تو و من، يادت هست؟!
كوچه‌اي مثل همان، كوچهْ مهتاب مشيري
كوچه ي مهر و صفا، كوچه ي پنجره‌ها
پاي آن تير چراغ، وه چه شبهايي بود
خنده‌ها مي‌كرديم، قصه‌ها مي‌گفتيم
از اميد، عشق، محبت كه در آن نزديكي،
در صميميت و پاكي فضا جاري بود
و سخن از دل ما، كه به دريا زده بود
حيف از آن همه اميد دراز
حيف از آن همه اميد دراز

***
در خيالم، با خودم مي‌گفتم : كوچهْ مهتاب مشيري شعريست، عشق برتر باشد
و به اين صحبت كوتاه خيالم خوش بود.
ولي افسوس كه ديگر رفتي، رفتني بي‌پايان، بي‌عطوفت، بي مهر
و در اين قصه ي تلخ، باز من ماندم و من

***
ديگر امروز گذشت
هرچه بود آخر شد
ولي از عادت اين دل،
دلِ تنها،
دلِ مرده،
شبْ شبي،
روشن و مهتاب شبي
باز از آن كوچه گذشته
زير لب مي‌خوانم
« بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم»
نوشته شده در سه شنبه 29 بهمن1392ساعت 14:53 توسط طهمورث دادفريان| 30 يادگاري

یاد دوست
اون رفیــق مهربونــم رو کـدوم قلــه نشستــه
تو کجـای این زمینه، از چه خاکی شده خسته
نمي دونم كه كجايي، يكـي ميگـه دور دورايي
تو سويسي يا كه دانمـارك،‌كي پر و بالتو بسته
وقتي كه كل كل مي كرديم يادته توي سمينـار
من مي گفتم، تو مي گفتـي،‌يه عالم راز نگفته
شهر ما چه با صفا بود وقتي دوستام همه بودن
اون صفــا و مــهــربـونـي بعــد اونــا ديگــه رفتـه
هـر كـدوم يه جـاي دنيــا، شايــدم غريـب و تنـها
ولي يادشــون هميشــه، تـوي يـاد ما نشسته
حسنی تو قصـــه ما، مهـربـــون و بي ريــــا بود
گـرچـه از جبــر زمـونـه دلش از غصــه شكسته
ساده بودين و صميمــي، آي رفيقــاي قديـمي
كاش مي‌شد يه لحظه دنيا،بشه دنياي گذشته
نگو عمرمون‌حروم شد،عشقامون‌چه‌بي‌دوم‌‌شد
مهرتون تا دنيـا دنيـاست، توي قلبـمون نشسته
يكـــــي از اين ور دنيـــــا، با تمـــــوم خستگيها
هديه ميفرسته براتون،گل‌عشق دسته‌به‌ دسته


hasani007
ساعت17:52---26 خرداد 1393
سلام خیلی خیلی زیباست امیدارم موفق باشی اگه یه سریم به مابزنی خوش حال میشیم
پاسخ:باشه حتما ادرسه وبتو لطفا


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها:
نوشته شده در دو شنبه 26 خرداد 1393برچسب:,ساعت 1:59 AM توسط مهسا جون|

آخرين مطالب
Design By : ghalebeweblog.ir